یادگاران فاطمه | ||
بسم رب الزهرا نگاهی به آسمان، آسمانی که پر از نوای دلتنگیست.
بغض نوشت: وقتی که انتظار بر دلم چنگ میزند، من از غریبی تو زخمه میشود نبودنت ، راز برون افتاده ای ست که هر جمعه در حنجره ام بغض می شود ، وقتی غروب می شود ، و من هنوز چشم در راهم ... اللهم عجل لولیک الفرج
سرد است و یخ زده ، دلهای غم زده ؛ مولای من بیا ، خورشیدِ صادقه . اللهم عجل لولیک الفرج
...آقا من اصلِ انتظار تو را برده ام زِ یاد با انتظارهای فراوانم از شما ...
سراینده: ؟؟
تا کی برای دیدن رویت دعا کنم؟ تا کی دو دست خویش به سوی خدا کنم؟
در پیشگاه قدس تو از خاک کمترم بگذار خاک پای تو را توتیا کنم
امّید زندگانی من ، مهدی عزیز! من آمدم به درگه تو التجا کنم
با این زبان الکن و این طبع نارسا هر جا روم برای ظهورت دعا کنم
جبریل مفتخر به گدایی کوی توست لایق نیَم گدای تو خود را صدا کنم
با نامه ای سیاه به درگاهت آمدم شاید تو را ز آمدن خود رضا کنم
[ پنج شنبه 92/1/1 ] [ 4:55 عصر ] [ حمیدزاده و فیروزی ]
[ نظرات () ]
Weblog Theme By :: Nima Eskandari :: Www.javanskin.ir :: Khamenei.ir |
||
صفحه اصلی ا تماس با ما ا ایمیل به ما ا آرشیو مطالب ا پروفایل مدیر وب ا خوراک آر اس اس وبلاگ ا طراح قالب ا جوان اسکین «پشتیبان وبلاگ» ا پشتیبان سایبری ما ا بالای صفحه کلیه حقوق برای مدیر محفوظ است |